باز هم جمعه ست . ظهر جمعه باید آغاز عصر جمعه باشد . یک دلگیری و گرفتگی کامل که از حالا شروع می شود تا آخرهای شب . جمعه ی پیش از سفر برگشتیم . برگشت خوبی نبود . درد داشت و حرف . گذشت تا به اینجا رسیدیم . جمعه ی بعد . هفته ی شلوغی در پیش دارم . هزار و چند کار نکرده و صد و چند وعده عمل نکرده دارم . البته با اغراق . بی برنامه باشم کارم زار است . فکرش را که می کنم خنده ام می گیرد . زندگی واقعی همین است . روزمرگی و یکنواختی .
هر روز سرم توی تقویمم است و نگاه می کنم به روزها . به روزهای نیامده . روزهای رفته نگاه کردن ندارند . بیاد آوردن دارند .
روزهای بیست سالگی . روزهای دانشجویی . روزهای کاری . روزهای تنهایی . روزهای انتظار . روزهای متعفن انتظار .
روزهایی که می خواندیم که بزرگ شویم . منتظر بزرگ شدن بودیم . گذشت . همیشه می گذرد . این وسط فقط دلتنگی ست که می ماند .
۵۰۶۶۷۴۹۸بهترین فرصت زندگی شما برای ثروتمند شدن مجموعه ای بی نظیر برای اولین بار در ایران برای کسانی که می خواهند بهتر زندگی کنند و از کمترین وقت و هزینه بیشترین سود را ببرند.برای آگاهی از جزییات بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.
http://www.site01.tk
سلام
این نیز بگذرد!!
بدرود...........