خسته و کوفته نشسته ام پای لب تاپ ، گیج میزنم توی کلمات . واژه ها جای خودشان را به فحش و بد و بیراه می دهند موقعی که آزادی نیست ، زندگی نیست و وقت نیست . وقتی مال خودت نیستی . وقتت برای دوس داشتن نمی گذرد ، برای گذشتن می گذرد . حرف می زنم و نمی نویسم . شده ام یک آدم شفاهی ، من کتبی بودن را می خواستم . حالا سرم به گفتگویی گرم است که حواس آدم را پرت می کند . که نمی گذارد گذشت زمان را حس کنم . بالاخره می گذرد این 4/5 ماه . می گذرد و باز زندگی دوس داشتنی می شود .